قتل همسر سابق تنها چند روز بعد از طلاق
تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۳۹۹۸۸۵۶۸
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه اعتماد، زن جوانی به نام زیبا که اهل ارومیه بود، سه سال قبل به دلیل خشونتهای بیحدی که در خانه شوهر تحمل میکرد با کمک برادرانش از آن خانه بیرون آمد و درخواست طلاق داد. زیبا با سختی زیاد ثابت کرد مورد خشونت همسرش قرار دارد و ادامه زندگی مشترک برایش امکانپذیر نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برادر زیبا درباره زندگی خواهرش و چگونگی این حادثه گفت: زیبا وقتی خیلی جوان بود در یک ازدواج سنتی با پسرعمویمان ازدواج کرد. او بعد از این ازدواج دیگر خوشحال نبود. زیبا صاحب دو فرزند شد اما در تمام سالهایی که خانه پسرعمویم زندگی میکرد شرایط بسیار سختی داشت و اجازه دیدار با ما که خانوادهاش هستیم را نداشت. همچنین تلفن همراه او را گرفته بودند و حتی اجازه نداشت تلفنی با ما صحبت کند. دومین فرزند زیبا که به دنیا آمد پدرم گفت صبرکنید بچهاش شیرخواره است بعد او را از آن خانه بیرون میآوریم
وی گفت: بچه خواهرم دو ساله بود که زیبا را از آن خانه بیرون آوردیم. او به شدت لاغر و نحیف شده بود، افسردگی شدیدی داشت و نمیتوانست با کسی صحبت کند. او مدتها زیر نظر روانشناس بود تا بتواند دوباره به زندگی برگردد. شوهرش در تمام این سالها به صورت فیزیکی و روحی او را شکنجه میکرد. حتی چندبار پدرم و عموهای دیگرم دخالت کردند که زیبا را از آن خانه بیرون بکشند باز هم نشد. خانواده عمویم که زیبا عروسشان بود اصلا همکاری نمیکردند و زندگی او را سختتر کرده بودند. وقتی زیبا از خانه شوهرش بیرون آمد کمی حالش بهتر شد او به کلاسهای نقاشی رفت برای خودش پیج درست کرده بود و نقاشی میکشید و در اینستاگرام میگذاشت و خیلی خوشحال بود. او میخواست کار کند و زن مستقلی باشد.
وی درباره اینکه حالا بچههای زیبا کجا هستند، گفت: زیبا دو پسر دارد، پسر بزرگش مادرش را به خوبی به یاد میآورد. یکبار با وساطت مادرم و یک نفر دیگر پدرشان اجازه داد بچهها به دیدار مادر بیایند. بچه کوچک اصلا مادرش را به یاد نمیآورد و اجازه نداد زیبا او را بغل کند، اما بچه بزرگ مادرش را به یاد میآورد او به زیبا گفت چرا رفتی؟ چرا پیش ما نمیآید؟ زیبا گفت کمی که بزرگتر شدی میگویم چرا نمیآیم. البته حالا نمیدانم بچهها کجا هستند، اگر آنها بفهمند مادرشان به دست پدرشان کشته شده است معلوم نیست چه واکنشی داشته باشند آن بچهها نابود شدند.
او به حضور دخترعموی دیگرش در آن خانه اشاره کرد و گفت: دختر عموی دیگرم عروس همین خانواده است آنها هم چنین شرایطی دارند. شوهر او اجازه نمیدهد دختر به خانه پدرش برود او را کتک میزند و آزار میدهد. وضعیت دخترعمویم هم خوب نیست. این خانواده کلا با عروسهایشان بد تا میکنند. خواهرم در زندگی با این مرد آنقدر در وضعیت سختی بود که مهریه و طلاهایی که از خانه پدری برده بود را بخشید، نفقه را بخشید و حتی از بچههایش هم گذشت تا طلاق بگیرد.
برادر زیبا درباره نحوه قتل گفت: بعد از سه سال کشمکش بالاخره طلاق زیبا را گرفتیم، دادگاه قانع شد که ادامه زندگی در آن خانه برای زیبا غیرممکن است حکم طلاق را داد. بعد از صدور حکم طلاق حدودا ۱۰ روز گذشته بود که زیبا گفت برای اینکه حالش بهتر شود در یک مغازه فروشندگی کند با اینکه به لحاظ مالی نیاز نداشتیم، اما چون میخواست حالش بهتر شود قبول کردیم کار کند. روز حادثه من زیبا را به آموزشگاه نقاشی بردم قرار بود ساعت ۶ دنبالش بروم و او را به مغازه برسانم ۱۰ دقیقه به ساعت ۶ بود که به محل رسیدم دیدم تعداد زیادی آدم که شبیه پلیسهای لباس شخصی هستند آنجا ایستادهاند. متوجه شدم برای زیبا اتفاقی افتاده، اما نمیخواستم قبول کنم از ماشین پیاده شدم گفتم چه شده یکی از آنها گفت یک خانمی را زدهاند. پلیس دیگر جلو آمد و اسم من را صدا زد آنجا بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. شوهر سابق زیبا در خیابان سه گلوله به او شلیک کرد دو گلوله به قلبش و یک گلوله به سرش. ۸ روز از این ماجرا گذشته و عامل قتل فراری است. البته برادر و پدرش در بازداشت هستند و تحقیقات ادامه دارد، اما او همچنان فراری است و خودش را تسلیم نکرده است.
وی درباره اینکه آیا حدس میزدند پسرعمویشان چنین کاری بکند و رفتار خشونت آمیزی از او دیده بودند گفت: سه سال بود خانواده دیگر عمویم که دخترش عروس این خانواده است و ما را تهدید میکردند. به طور مستمر خواهرم را کتک میزدند و اذیت میکردند. ما فقط منتظریم که متهم دستگیر و مجازات شود.
منبع: تابناک
کلیدواژه: ماه رمضان عید نوروز دعای سال تحویل دعای روز نهم رمضان نامگذاری سال ها جهش تولید با مشارکت مردم مرد قاتل قتل همسر شکنجه شلیک گلوله ماه رمضان عید نوروز دعای سال تحویل دعای روز نهم رمضان نامگذاری سال ها جهش تولید با مشارکت مردم آن خانه بیرون بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۸۸۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجنون گیلانی که دهها سال آوارهی دریا بود/ عشق لیلا با «کاجامه خوس» چه کرد؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالله یک جوان عادی گیلک بود که در سال ۱۳۲۸ لیلا همسر عزیزش را در از دست داد. از آن پس اما او دیگر عادی نبود و هرگز هم آن آدم سابق نشد. به قایقی کوچک نشست، سر به دریا گذاشت، و در اتاقک محقر روی قایقش به زندگی ادامه داد. با ادامه پیدا کردن این وضعیت کمکم در میان محلیها به «کاجامه خوس» معروف شد یعنی فردی که در کجامه [اتاقک کوچکی که در قایقش ساخته بود] میخوابد و شد قهرمان بسیاری از شعرهای گیلکی عاشقانه. در اردیبهشت ۱۳۵۳ گروهی از صیادان محلی کاجامه خوس را پس از مدتها بیخبری در قایق فرسودهاش دیدند. این ماجرا اینقدر عجیب بود که بلافاصله گزارشش در روزنامهی اطلاعات (۲ اردیبهشت ۵۳) به این شرح منتشر شد:
«کاجامه خوس» پیر افسانهای گیلان که زندگی حیرتانگیز او در اشعار محلی گیلک و فولکلور این قسمت از کشور ما اثر فراوان داشته زنده است!
دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] جمعی از صیادان محلی، پس از سالها بیخبری از این مرد افسانهای، بار دیگر او را در قایق کهنه و فرسودهاش که از ۲۵ سال پیش تنها خانهی اوست، یافتند.
خبر زنده بودن «کاجامه خوس» بهسرعت در گیلان دهان به دهان گشت و یک بار دیگر جمعی از شعرا و محققین فولکلور گیلان به سراغ او رفتند تا مردی را که یک ربع قرن، به امید دیدار «لیلا» همسر از دسترفتهاش، در دریا سرگردان است، از نزدیک ببینید.
پیر کاجامه خوس در سراسر جهان تنها کسی است که چنین زندگی حیرتآوری دارد: او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشهی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی میکند. در تمام این مدت یک بار پایش را به میان مردم نگذاشته، نه نام خود را به یاد میآورد و نه از گذشت روزگار خبری دارد.
آنها که از گذشته «کاجامه خوس» خبر دارند میگویند:
سرنوشت او این است که یکه و تنها در دریا بمیرد و قصهای به قصههای شورانگیز دلدادگی زمان ما افزوده شود.
او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحهی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتیهای تجارتی کار میکردند خرید و با قایق ماهیگیری خود، زندگی در دریا و مردابهای دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...
حالا پس از سالها او در ساحل مرداب نیلیرنگ بندر پهلوی جایی که جز صدای مرغان وحشی و نجوای باد در دل برگهای درختان صدایی نیست، اقامت گزیده است...
خبرنگاران ما در رشت و بندر پهلوی که دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] ساعتی را با «کاجامه خوس» گذراندهاند، مینویسند: با گذشت هر بهار یک خط به بدنهی قایق خود و یک خط به درخت قطوری که با آن الفتی دیرینه دارد، میکشد تا به حال ۲۵ خط به نشانهی ۲۵ سال سرگردانی در دریا به تنهی درخت و قایق او کشیده شده است... خوراک او ماهی و مرغان دریایی است... شبهای جمعه، چند فانوس در اتاقک داخل قایق خود برمیافروزد و چشم به راه لیلا میماند. تا سپیدهدم در خیال، با همسر از دسترفتهاش گفتوگوها دارد...
مردم میگویند: نام اصلی کاجامه خوس عبدالله است... و دهها شعر محلی و ترانههای فولکلوریک و بومی که با زندگی گیلانیها عجین شده، یادآور خاطرات اوست.
ترجمهی یکی از این اشعار چنین است:
عبدو، بیا که دیگر کلبهی تو سوخت...
و تنها پاروهای نیمسوختهات به جا مانده...
بیا عبدو، ای پیر دریا که قایق خانهی توست
بیا که فانوس است هم خاموش است
مبادا... که اسیر توفان شده باشی
باد میوزد...
موجها را میلرزاند...
و عبدو سرگردان در دریاست...
۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899058